مادره حدودا 45 تا 50 ساله بود و دختره 18-19 ساله. دختره سرش رو انداخته بود پایین و غصه رد شدن تو امتحان رو می خورد. ولی مادره یه ضرب داشت با چشم و ابرو به من حال میداد. .
همون موقع داداش دختر عمم اومد تو خونه و سلام احوال پرسی کرد و گفت که یه ماشین جدید گرفته و این که میخواد همرو ببره بگردونه با ماشینش من به آرزو (اسم دختر عمم) گفتم بیا اینم مکان گفت یعنی چی ؟ .
سلام از نظر من این داستان ها همش دروغ است این ها همش در بدل پول که از امریکایی ها میگیرن می نویسن و نام ایران را بد میکنن این ها همش اخرت خود را به دنیا فروختن لعنت به این مردم نابود باد کسی که ...