من چند سال پیش یه فیلم ایرانی ترسناک دیدم که موضوع ش این بود : یه عروس دوماد بعد مراسم با ماشین فامیلارو میپیچونن و به طرف ویلای شمال راه میوفتن ، بعد تو راه با یه عروس دوماد دیگه آشنا میشن و به ... .
یه دوست و همکار داشتیم تو دفترمون هر وقت دور هم بودیم اینو میفرستادیم بره بستنی بگیره اینم از اونجایی که علاقه وافری به بستنی لیوانی داشت همیشه لیوانی میگرفت همیشه هم وقتی برمیگشت همه غرغر که ...